۱۳۸۸ بهمن ۲۹, پنجشنبه

Elegy

"Elegy"نام آخرین ساخته فیلمساز مشهور و توانمند اسپانیایی خانم "ایزابل کوئیکست" و کاندیدای خرس نقره ای جشنواره برلین در سال ۲۰۰۸است. نگاه متفاوت "Isabel Coxiet" در فیلم‌هایش به زن و مرد و رابطه آنها، نگاهی ساده و در عین حال تلخ است(Paris, je t'aime-دوستت دارم پاریس۲۰۰۶). ایزابل کوئیکست بیشتر فیلم‌های خود را در در امریکا ساخته و اصولا"فیلمسازی با گرایش‌های فمینیستی است . کاراکتر اصلی بیشتر فیلم‌های او را زنانی تشکیل می‌دهند که غالبا از مشکلاتی دارند و یا حتی از بیماری‌های سخت و لاعلاج مثل سرطان رنج می‌برند، مانند «My Life Without Me »(۲۰۰۳)که در آن با هنر مندی "سارا پولی" به زیبایی آخرین روزها وآرزوهای یک دختر بیمار لاعلاج اما بسیار جوان و زیبا را به تصویر میکشد .
اما این به این معنی نیست که محوریت همه کارهای او مختص زنان باشد.
در "Elegy" نقش شخصیت اصلی داستان را که یک منتقد هنری است را" سر بن کینگزلی" به عهده گرفته که به نظر من بهترین انتخاب کارگردان می بوده.و پنه لوپه کروز در نقش مقابل با سی سال اختلاف سن.


رومانسی که در اینجا شاهد هستیم ، از ابتدا طعمی تلخ دارد . و اینبار تلخی بیشتر در وجود مرد محسوس است . چرا که او از ابتدا میداند که این ارتباط پایدار و همیشگی نخواهد بود و همیشه در تلاش یافتن راه چاره ایست ، نوعی خود درگیری!
اما برای یافتن مسیر ابتدا می باید مقصد را مشخص نمود.
"ایزابل کوئیکست" از فیلمسازانی است که در فیلم هایش مجادلات اخلاقی را مطرح میکند . او "هرزگی " را در اعماق وجود کارکترهای فیلم هایش میابد و با شخصیت اصلی فرد در هم می آمیزد. "هرزگی " جزء لاینفک و غیر قابل انکار همگان است. جزئی که هیچ سنخیتی با اخلاق ندارد ، به همین دلیل در نهانگاه افراد پنهان میشود و فقط در زمانهای خاصی بروز میکند . مدیریت کنترل"هرزگی " شخصیت برونی فرد را تکمیل میکند. Elegy، مثل همه کارهای "ایزابل کوئیکست"؛ خوش ساخت، رمانتیک و جذاب است. رابطه جنسی و عاطفی بین دو کاراکتر اصلی فیلم (بن کينگزلی و پنه‌لوپه کروز) با اختلاف سنی زیاد، بسیار خوب از کار درآمده است. در عین حال مانند سایر کارهای او محیط فیلم بسیار خاص و تنهاست که گاها" موسیقی لطیفی که عمدتا فقط یک پیانوی تنها ست آنرا کامل میکند. شاید علت این تک نوازی این باشد که در خلوت فیزیکی "کاپیش" (سر بن کینگزلی) کسی وجود ندارد که در نواختن پیانو او را همراهی کند .پس موزیک متن فیلم عمدتا" توسط یک ساز اجرا میشود و صد البته که دلتنگی و تنهایی او را به خوبی بیان میکند .فیلم در قالب واقعیت مداری و رئالیسم حرکت میکند و فضایی بمانند - فیلما - American beauty به تصویر میکشد
ترس از پیری،ترس از رسوایی ، ترس از پوسیده شدن اندام و از دست دادن زیبایی، ترس از بیماری و سرانجام مرگ، درونمایه اصلی این فیلم را تشکیل می‌دهد و با همین رویکرد در ژرفای وجود تک تک شخصیت های فیلم "هرزگی" را زنده میکند.و جالب اینجاست که در نهایت هنرمندانه از این زاویه تاریک و پنهان ،"عشق" را می آزماید.
به نظر من منظور اصلی "ایزابل کوئیکست" از نام گذاری این فیلم به این نام("مرثیه") در واقع
"مرثیه یک هوس " است.
هوسی تلخ اما لذت بخش و لذیذ ،و در نهایت انکارناپذیری "هرزگی" در وجود همه ما

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر