۱۳۸۸ بهمن ۲۹, پنجشنبه

مرگ در ونیز

مرگ در ونیز
کارگردان :لوچیانو ویسکونتی
جوایز: برنده جایزه ویژه جشنواره کن 1971,کاندیدای نخل طلایی کن ، برنده 4جایزه جشنواره بفتا ،کاندیدای اسکار،...

این فیلم براساس کتابی با همین نام اثر توماس مان ساخته شده است. فروپاشی و از هم گسیختگی، موضوع بارز و مورد علاقه توماس مان در آثارش است. توماس مان علاقه ای وافر داشت كه دریابد، چطور انسانی كمال گرا، دچار انحطاط می شود، در هم می شكند و از درون فرو می ریزد. او كنجكاو بود بداند كه ریشه های درونی این فروپاشی در كدام خاك نهفته است...

ویسکونتی،که بنیان گذار سبك نئو رئاليستي در سينما ،و به پدر نهضت «نئور رئاليسم» مشهوراست. همراه ديگر نئو رئاليست‌هاي چون روسيليني, دسيكا و فليني تلاش کردند پیوند میان سینما و واقعیت را بر قرار کنند. شاید به همین دلیل بود که ویسکونتی رمان "Death in Venice" از توماس مان را برای این اثر اش برگزید.

ضرب آهنگ فیلم بسیار کند است و حتی بعضی اوقات شامل صحنه های اضافی است ، اما برای تماشاچیان و علاقه مندان به فیلم های هنری ، این فیلم شبیه صرف غذا در یک محیط بسیار زیبا همراه یک موسیقی دلنوازو جامی از شراب است. در این شرایط نه تنها دوست ندارید که غذای خود را زود میل کنید، بلکه سعی می کنید در کمال صبر و حوصله از تمام زیبایی های آن لذت ببرید !

فیلم حکایت پرفسور آهنگساز و هنرشناس (در کتاب نویسنده اشاره شده است)آلمانی بنام آشِنْباخ است که جهت استراحت روحی وجسمی سفری به شهر زیبای ونیز دارد ، داستان مربوط به این سفر کوتاه اما پربار است.

فیلم مملو از مناظر زیبای ونیز به همراه موسیقی است.آشنباخ با الهام گرفتن از این مناظر و آرامشی که در این محیط وجود دارد سعی در خلق یک اثر موسیقی بیمانند دارد و در نظر دارد هنر خود را به اوج برساند. ما در طول فیلم شاهد فلاش بک هایی هستیم که بیانگر نظرات و دیدگاه های آشنباخ از فلسفه هنر و زیبایی، در قالب بحث هایی است با یکی از دوستانش دارد. فیلم بسیار بسیار کم حرف اما پر محتوی است. عمده دیالوگ های فیلم در همین مباحثات در فلاش بک ها گنجانده شده است. که پیچیده و کوتاه است.
نکته اصلی فیلم که مطلب اصلی مورد نظر توماس مان و وسکونتی و صد البته با اجرای بسیار عالی "دریک بوگارت" در نقش آشنباخ است . پدیده غیر قابل انکار"تناقض" است.
"تناقض" مسئله ایست که همه کم وبیش با آن مواجه شده ایم. "تناقض" احساس تاریک و گرفته ایست که اکثریت وقتی در مقابل افراد نزدیک و دوستانشان به آن میرسند ، افسردگی و آزردگی را تجربه میکنند. ,ولی وقتی کسی با خودش به تناقض میرسد پوچی را لمس میکند، تناقضی که اشنباخ در این فیلم بدان میرسد از همین نوع است . برای من این حس بسیار نزدیک و قابل لمس بود چون من هم سال گذشته عینا"همان را به نحوی دیگرتجربه کردم.!
اینجا بحث از نفر دیگری نیست و حتی هیچکس هم مقصر نیست.
این تناقض با "خود" است . به مراتب پیچیده تر و سنگین تر از انواع تناقضات!
حس میکنم ، با این تجربه و این نمایی که ویسکونتی از "تناقض" ارائه میدهد ،بعد از سالها و بارها که The Wall اثر جاودانه Pink Floyd را دیده ام ، تازه آن را عمیقا" درک میکنم. این درست همان حسی است که پینک در میانه فیلم The Wall به آن میرسد. حسی که نوعی خاص از پوچی را تداعی میکند .این همان حسی است که کافکا را در "مسخ" یک شبه به سوسک تبدیل میکند.
آشنباخ ، هنر مند را یگانه خالق زیبایی می داند و معتقد است آفرینش "زیبایی" یک هنر روحانی است و هنرمند باید تلاش خاصی برای خلق "زیبایی"داشته باشد اما دوست وی که در این زمینه با او اختلاف عقیده دارد میگوید "زیبایی صرفا"مربوط به حواس انسان است."
آشنباخ در این سفر با پسر نوجوان زیبایی مواجه میشود و با دیدن این همه زیبایی مبحوط کننده در یک پسر به "تناقض"کامل میرسد.به دیدگاهی بسیار ساده و سهل الوصول از زیبایی !چطور میتوان یک نفر هم جنس او به صورت خدادای از آن برخوردار باشد ؟ آنچه او این همه سال بدنبال خلق آن میگشته!
یک پسر نوجوان !!!!
به عکس برخی نقدهایی که ازفیلم خواندم ، فیلم عاری از هرگونه انحطاط اخلاقی و همجنس بازی و حتی هم جنس گرایی است.ما فقط شاهد نگاه هایی هستیم که مابین آشنباخ که حالا کاملا" ازدرون فرو ریخته و پسر جوانی که کانون نگاه های او قرار گرفته هستیم ، نگاه هایی که ارزش صد دیالوگ را دارد و از ناگفته ها حکایت میکند.برخلاف دیدگاه شهودی بینندگان فیلم ،"مرگ در ونیز" حکایت مرگ جسمانی نیست. این مرگ" عقیده" است مرگ "اندیشه" اعتقادات و باورها . مرگ تعصب . مرگی که توسط دستیابی به تناقض با خودمان و دیدگاه های دیروزمان به آن میرسیم .و این مرگ در پس خود یک تولد جدید دارد .منظور از "تولد" توانایی قبول آن چیزی است که برخلاف باور به آن رسیدیم، حتی اگر هنوز برایمان قابل تصور و درک نباشد.
آشنباخ در سراسر این فیلم در این جدال است و در نهایت تسلیم میشود.
تسلیم "زیبایی"

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر