موسيقي شيرين ترين زبان ، براي بيان احساس است
موسيقي يكي از مفيد ترين راه ها براي آرامش بخشيدن روح است.كافيست ذهن رو سوار بر نتهاي موسيقي كنيد تا به پرواز درآيد.در اين شرايط لمس طبيعت ،درك پهناي اقيانوس و صلابت كوه ،... حتي داخل يك اطاق هم امكان پذير خواهد بود.
در اين پست تصميم دارم تا به معرفي يكي ديگراز گروههاي بسيار موفق و ارزشمند در زمينه موسيقي نئو كلاسيك يا New Ageبپردازم . اما براي درك بهتر ترجيح ميدهم ، پيش مقدمه اي درباره اين ژانر (سبك) موسيقي در ابتدا اضافه كنم:
عکس :نمایی از فیلم" ویلون زن روی بام"
Word Music
عبارت "موسیقی جهانی" عمدتا" در اشاره به موسیقی سنتی ( یا بومی ) هر جامعه انسانی که توسط هنرمندان بومی آن سرزمين ساخته و نواخته میشود. (از جمله موسیقی غربی مانند موسیقی سلتیک مربوط به اقوام باستانی ایرلند و اسکاتلند). این عبارت اکنون بجای موسیقی بومی (فولك) بکار میرود و منظور از آن توصیف طیف وسیعی از موسیقیهای سنتی بومی و آهنگهایی است که در نقاط مختلف جهان ضبط شده اند.
معمولآ واژه Ethnic به معنی "قومی " یا "نژادی" به همراه World بکار میرود که تاکید بيشتر بر موسیقی قوم یا نژادي خاص ميباشد .
Celtic Music
به موسیقی سنتی کشورهای ایرلند ، اسکاتلند ، انگلستان و ولز موسیقی سلتیک گفته میشود (از نام اقوام باستانی ساکن در جزایر بریتانیا یعنی "سلت" گرفته شده است). این گونه موسیقی زیر گونه ای از موسیقی جهانی (World) میباشد.
گرچه تفاوت اندکی در موسیقی کشورهای یاد شده وجود دارد اما موسیقی سلتیک را میتوان براحتی تشخیص داد. این گونه موسیقی غالبآ توسط سازهای مانند چنگ ، نوعی فلوت بنام tin whistle ، ویولن ، نوعی طبل بنام Bodhran و نوعی ساز بادی بنام Bagpipes نواخته میشود.
موسیقی سلتیک را میتوان به آهنگهای رقص (که خود گونه های زیادی را شامل میشود) و آهنگهای آرامتر دسته بندی نمود.
Loreena Mckennitt از معروف ترين هنرمندان اين سبك موسيقي است.
اما هردوي اين سبك ها ،در اصل ، شاخه هايي از سبك نئوكلاسيك محسوب ميشوند.
جنبش نئو كلاسيك يا New Age
نئو كلاسيك - شامل جریانی مذهبی ا ست که در قرون بیستم و بیست و یکم بشکل وسیعی در غرب گسترش پیدا کرد. اساس فکری « نئو كلاسيك » شامل رویکردهای فردی ، تلفيق شده با مسائل عرفاني و روحانی است. نئو كلاسيك ، غالبا بعنوان باز زایی مدرن « Gnosticisme » (اين اصطلاحي ست كه از همان اوان پیدایش مسیحیت پدران کلیسا «گنوستیسیسم » به افرادی اتلاق می کردند که به دگمها باور نداشتند و برداشتی فردی و التقاطی از دین را روا می دانستند. )برآورد می شود.
مجموعه ای نامتجانس از نویسندگان و هنرمندان مستقل و به همین منوال گروههایی که مدعی چنین اندیشه و بینشی هستند و جملگی راه و روشهایی را برای بیداری روح و گسترش خودآگاه افراد پیشنهاد می کنند. بنیاد فکری مكتب « نئو كلاسيك » بر این اساس در پی آماده ساختن بشریت برای دوران تازه ای ست که هماهنگی جهانشمول را تحقق پذیر سازد (دورانی که بعضی اوقات آنرا با اصطلاح طالع بینی می نامند) مریلین فرگوسن Marilyn Feguson در کتاب «توطئۀ ظرف آب» 1980 « نئو كلاسيك » را بعنوان پیدایش مدل(پارادیگم) فرهنگی تازه ای تعریف می کند که در ابعاد جهانی گسترش خواهد یافت و سرنوشت دوران تازه ای را رقم خواهد زد ؛و در آن عالم ، بشر سرانجام قادر خواهد شد که به بخش قابل توجهی از نیروهای بلقوۀ روانی و جسمی و روحی خود تحقق بخشد.
« نئو كلاسيك » را می توانیم بعنوان تلاش و کوششی جهت بازاندیشی و باز سازی جهان در تقابل با ماتریالیسم بدانیم که از اوایل قرن بیستم گسترش یافت. «نیو ایج» پدیداری ست که در پیوند با ظهور مذاهب جدید از سالهای 1960 در کوران بحران ایدئولوژی و مخالفت با تحولات صنعتی بوجود آمد و دکترین خود را از دکترینهای قدیمی و الهی شناسانه به عاریت می گیرد. بازگشت به مذهب و تعمیق بخشیدن به احساسات مذهبی خارج از هر گونه سلسله مراتب «دگماتیک» و هدایت کردن آنها به عرصه های عملی از جمله ارکان این جنبش بشمار ميايند .
در هنر موسيقي ؛ نئو كلاسيك را اصطلاحا" «New Age » مينامند
تحليلي بر اصول و مباني موسيقي New Age
گوش کردن دوباره و دوباره به هر نوع از موسيقي که تازه است تنها راهي است که ميـوان جايگاه مطلوب براي درک آن موسيقي تازه را در روان خود کشف کرد. بنابراين از چنين تجربه اي است که ميتوان قطعات پر محتوا تر را از آثار ضعيف تر تميز داد و از آن ها لذت برد. موسيقي «New Age» دليل ديگري نيز براي تداوم و تکرار در گوش کردن وجود دارد و آنهم اين موضوع است که بيش از هر نوع ديگر موسيقي در گذشته که توجه خود را به عرصه آگاهانه شنوائي مبذول داشته اند، موسيقي «New Age» توجه اصلي اش به عرصه ضمير ناخود آگاه بشر معطوفميدارد. همانگونه که مثلاً صداي آب رودخانه، آواز پرندگان، و صداي اتوبوس يا قطار، با تکرار و تداوم، اساساً بطور ناخود آگاه بر روان ما اثر ميگذارند، اين سبك موسيقي نيز به اين شکل اثر بخش است.
بنظر من موسيقي «New Age » بر مبناي ۵ اصل قابل تعريف است:
1 - موضوعاتي که الهام بخش اين موسيقي و سرچشمه خلاقيت موسيقي دانان New Age هستند موضوعات گلوبال هستند مثلاً "بيابان" تم آلبوم جاده ابريشم اثر کيتاروKitaro موسيقي دان معروف ژاپني است، "فضاي سبز" تم آلبوم پائيز اثر جرج وينستونGeorge Winston پيانيست معروف شمال کاليفرنيا است. " صلح" تم اصلي آلبوم آندراس ولن ويدرAndreas Vollenweider هنرمند سوئيسي بود که اولين جايزه گرمي نيو ايج را گرفت. " فضا" تم اصلي آلبوم موسيقي ارامQuiet Music اثر استيو روچSteve Roach موسيقيدان آمريکائي اهل کاليفرنيا است. يا" عشق" تم اصلي اولين آلبوم آنيا هنرمند ايرلندي است. يعني بيابان، فضاي سبز، صلح، يا فضا، يا عشق، موضوعاتي هستند که تعلق به يک ملت خاص ندارند. اين گونه تم هاي گلوبال الهام بخش موسيقيدانان "نيو ايج" يا " نئو كلاسيك" هستند.
موسيقي نيو ايج نظير هنر رنسانس با وجود اينکه تم هاي مختلفي را در بر ميگيرد يک برداشت فلسفي عمومي-جهاني را در بطن خود دارد که وسيعتر از رنسانس هنري بوده و بر نوعي هارموني انساني و طبيعت متکي است.
كيتارو در بيان اين نوع موسيقي مى گويد: «من با سينتى سايزر مى توانم يك اقيانوس خلق كنم، يك كناره زمستانى، يك ساحل تابستانى و يك منظره كامل را بيافرينم.»
2 - دومين ويژگي موسيقي نيو ايج اين امر است که از تجربه موسيقي همه جهان بهره ميجويد و فقط به سبک موسيقي غرب و يا شرق خود را محدود نميکند. از اين نظر برخي هنرمندان کلاسيک اوايل اين قرن نظير کلود دبيوسيClaude Debussy و اريک ساتيErik Satie را ميتوان پيش کسوتان موسيقي
نيو ايج قلمداد کرد. بهترين نمونه اين آميزش سبک ها در موسيقي نيو ايج ميتوان در کارهاي هنرمند الماني دويترDeuter مشاهده کرد. در واقع اين برداشت در سبک هاي نقاط مختلف جهان باعث باز آفريني و يا ارتقاء بسياري از سبک هاي گذشته نيز شده است.
3 - سومين ويژگي موسيقي نئو کلاسیک یا New Age اين است که موسيقي دانان اين هنر براي موسيقي خود "هدف" قائل هستند. اگر اکثر موسيقي دانان کلاسيک سعي ميکردند موسيقي خود را مستقل از هر خواست و هدفي نشان دهند برعکس موسيقي دانان نئو كلاسيك تأکيد بر اعلام هدف خود دارند. البته اين امر به معني تحميل هدف خود به شنونده نيست و فقط صداقت موسيقي دان در بيان هدف خود است. براي موسيقي دانان کلاسيک ارتباط بين آنچه هنرمند احساس ميکرد و آنچه شنونده درک مينمود رابطه ضعيفي تصور ميشد. اما موسيقي دانان نئو کلاسیک به هدف خود در موسيقي خود نظير فيلسوف و موسيقي دان روسي گورجيف مينگرند که موسيقي را وسيله اي براي نو سازي انسان قلمداد ميکرد. در اين رابطه يکي از اساسي ترين ايده آل ها و هدف هاي موسيقي دانان New Age رابطه نويني بين انسان ها با يکديگر در هارموني بين انسان و طبيعت است که در آن دو طرف نظير دو رقصنده ماهر با يکديگر در هارموني عمل ميکنند بدون آنکه هيچ کدام کنترل کننده و يا کنترل شونده باشد. موسيقي New Age در پي دامن زدن به اينگونه روابط در ميان انسانها و نيز بين انسان و طبيعت است که گامي جلوتر از روایط متقابل و مساوي بين آحاد ملل، اقوام، و جنس ها تلقي ميشود.
4 - چهارمين ويژگي موسيقي New Age در استفاده غير سنتي از ادوات موسيقي است. مثلاً آندرياس ولنويدرAndreas Vollenweider سوئيسي آنقدر در نواختن چنگ نوآوري ارائه نموده است که ديگر به سختي ميتوان ابزار موسيقي او را چنگ ناميد. يا اينکه دويترDeuter آلماني سه تار شرقي را آنقدر متفاوت مينوازد که گوئي ابزار ديگري است. پيانو جرج وينستون و گيتار مايکل هجزMichael Hedges هم با نوازش سنتي اين ادوات خيلي متفاوت است. نوآوري ها در عرصه موسيقي الکترونيک-کامپيوتري و ليزر نظير مايک ژاره در فرانسه نیز بسيار چشمگيرند.
5 - آخرين ويژگي برجسته موسيقي نيو ايج در ارتباط عميق اين موسيقي با حالت و يا روحيه معين شنونده است که ميتوان از اين نظر هم موسيقي نيو ايج را به گروه هاي زير تقسيم کرد:
A -بعضي آثار بسيار شادي آفرين هستند نظير آلبومي بنام "اشعه خورشيد زير آب" اثر گروهTangerine Dream و يا اولين برنده جايزه گامي در اين نوع موسيقي. يا اثري بنام "نزول بر کره ماهDown to the Moon" اثر آندرياس ولن ويدرAndreas Vollenweider.
B -برخي آثار سرحال آورنده هستند نظير جاده ابريشم اثر کيتاروKitaro و يا "صبحانه عميقDeep Breakfast " اثر ري لينچ. صبحانه عميق ابعاد تصويري زيادي را در انديشه شنونده ميگسترد و موسيقي ايده آلي براي کارهاي خلاق نظير نقاشي است.
C -برخي قطعات تفکر بر انگيز هستند نظير آلبوم پائيز اثر جرج وينستون و يا "نور گذشته" اثر ويل آکرمنWill Ackerman. همچنين آثاري نظير "آرزوهاي دل" اثر کريس اسفريس که تداعي روحيات رمانتيک است.
D - برخي آثار آرامش بخشند نظير آلبوم "تصاوير" اثر آن لاکAnne Locke هنرمند انگليسي و يا نوازش چنگ در قطعه "آرامش دريا" اثر جرجيت کلي که به احساس آرامش در انسان ميافزايد. قطعاتي نظير سري آلبوم هاي گلدن ويجGolden Voyage به نحو شايسته اي لايه هاي مختلفي از صداهاي طبيعت را بوسيله سينتسايزر با يکديگر آميخته و آرامش جنگل و دريا را در فضاي ذهني شنونده تداعي ميکند.Secret Garden گروه ايرلندي /نروژي با آلبومي بنام Songs From A Secret Garden شما را به عمق طبيعت دعوت ميكند.
E -بالاخره اينکه برخي آثار براي تمرکز حواس و تأمل انديشنمندانهmeditation مناسب هستند نظير آلبوم "موسيقي براي ظنMusic for Zen Meditation" اثر توني اسکاتTony Scott.
F –و در نهايت کارهاي موسيقي فضائي پس از حدود 50 بار شنيدن مداوم در استماع بعدي اثر عميقي دارند. نظير آلبوم ملقب به "موسيقي آرامQuiet Music" اثر هنرمند جنوب کاليفرنيا استيو روچ Steve Roach.
لازم به تذکر است که سبک موسيقي فضائي نيو ايج به خودي خود تحول مهمي همطراز خلق موسيقي سنفونيک است. اگر قبل از خلق سمفوني گوش انسان به شنيدن فقط يک ابزار موسيقي در هر زمان معين عادت داشت، بعد از تحول موسيقي سمفونيک بسياري از شهرنشينان آموختند که صداي تعداد زيادي ادوات موسيقي را همزمان بشنوند. بهمين دليل روستائيان که تجربه کمتري در شنيدن همزمان ادوات موسيقي دارند موسيقي سمفوني را خيلي شلوغ و غير قابل درک مييابند.
موسيقي فضائي نيز تحولي در همين سطح است. در واقع در اين سبک چند تم مختلف موسيقي همزمان نواخته ميشوند. در ابتدا گوش انسان که عادت به دنبال کردن فقط يک تم دارد در ميان اصوات سرگردان ميشود. اما کم کم جايگاه جديدي در ذهن انسان براي اين نو آوري عظيم باز ميشود و لايه هاي مختلف صدا نظير الوان نور در منشور شنوائي ما يگانگي خود را بازمييابند. آثار کساني نظير استيو روچSteve Roach، مايکل استرنزMichael Stearns، بهترين نمونه هاي موسيقي فضائي هستند.
ادامه دارد ...
پايان قسمت اول
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر