۱۳۸۸ بهمن ۲۹, پنجشنبه

BARAKA

BARAKA
کارگردان : ران فريكه" محصول سال ١٩٩٢ كشور آمريكا - مدت : 96 دقیقه
فيلمنامة : "كنستانتين نيكولاس" و برادرش.
موسیقی :
مایکل استرن


اين فيلم كه در بيشتر كشورهاي دنيا به نمايش در آمده است، در ايران نيزدردر جشنواره فجر سال 1993 و بعد از آن درسال 83 از شبكة چهار سيما پخش شد؛
همچنين در موزة هنرهاي معاصر تهران نيز به روي پرده رفت. عنوان اين فيلم به فارسي"
بركت" ترجمه شده است. باراکا یک کلمه قدیمی صوفی به معنای "عافیت" یا " ماهیت و جوهر زندگی که از آن روند تکاملی آشکار می شود جالب است بدانید که ریشه اصلی Baraka از کلمه «برکت» است و در بسیاری از زبانهای دیگر مثل فرانسوی و عبری هم به همین معنی بکار می‌رود.
"ران فريكه" به دنبال يافتن آنچه وقایعی كه در گذشتة انسانها و تاریخ بشر از ابتدا رخ داده به كشورهايي چون تانزانيا، چین،هند،ژاپن،آمریکا،تایلند ، كويت، كامبوج، ايران، نپال و.. ...و حتی قاره آفریقا ديگر رجوع مي كند و سعي مي كند انسان را به راز زندگي و روح طبيعت رهنمون سازد. همچنین مناسك ديني و سنتي مختلف و جالبي از فرهنگهاي گوناگون در فیلم جمع آوری شده است. Baraka ما را به دیدن آیین ها و کیش ها و حتی دردهایی از تمام مردم جهان دعوت می کند تنوع بسیار زیاد نقاط محل فیلم برداری (6 قاره) فیلمبرداری یکی از نکات فیلم است Ron Fricke در این مورد میگوید : " مهم نیست که شما کجا هستید بلکه مهم اینه که اونجا چه چیزی وجود داره".
BARAKA فیلمی است که موسیقی رابه عنوان زبان و کلام خود انتخاب کرده،و با این کار وسعت تماشاچیان و مخاطبان خود را به کل جهان بسط داده ، و در فیلم هر گاه زبان بکار میرود محدوده فیلم مشخص می شود.
باراكا" فيلمي بي كلام درباره‌ آيين و رسوم و مذاهب و روند تكوين جامعة بشري در سطح جهان است. دوربين متحرك فيلمساز براي ساختن اين اثر به همه جاي جهان سر مي‌زند و تصاوير چشم‌نوازي از زندگي انسان معاصر و محيط پيرامون او ثبت مي‌كند.
مفهوم اين فيلم را مي توان در یک عبارت خلاصه کرد:
"تقابل سنت و مذهب با مدرنيته و سكولاريسم" .

با توجه به جهت گيري مذهبي و عرفاني فيلم كه در عنوانش نيز مشهود است ميتوان آن را به نوعي در ژانر فيلمهاي ديني قرار داد.ران فريكه علاوه بر حضور در عبادتگاه‌هاي پيروان اديان الهي، مناسك و سنن ناشناخته برخي جوامع بدوي را نيز به تصوير مي‌كشد. زيبايي طبيعت و سرنوشت بشريت در تصاويري بي نظير و خيره كننده نمايش داده مي شود و با موسيقي گيرا و عرفاني در اين فيلم تركيب مي شود. فيلم در يك صبح با نشان دادن مناظر طبيعي و انسانهايي كه مشغول عبادت و انجام مناسك ديني هستند آغاز مي شود. آتشفشان، آبشار، جنگل، هزاران راهب كه به دعا و نيايش مشغولند، مردمي كه بدنشان را نقاشي مي كنند، ‌رقصهاي دسته جمعي قبايل سرخپوست، تصاويري از فقر، زندگي سريع شهري، كارخانه ها و در پايان همة اينها جنگ اغلب صحنه هاي اين فيلم را تشكيل مي دهند. به اين ترتيب كارگردان فلسفة زندگي را مجدداً در روح انسان مي دمد، افق ديد وسيعتري را به انسان مي بخشد و در پايان فيلم او را به تفكر در ماهيت و ذات زندگي بشري وا مي دارد.
اولين موجود زنده اي كه در فيلم مي بينيم شمپانزه اي است كه شباهت زيادي به انسان دارد و اين نشان دهندة الهام گرفتن "فريكه" از "نظرية تكامل داروين" است. تغيير مراحل زندگي بشري در فيلم با نمايش صحنه اي از آسمان شب و ستاره هايش و تغيير موسيقي رقم مي خورد كه شايد قصد دارد اين تحولات را به نوعي به مشيت الهي نسبت دهد. در اغلب صحنه ها حالت چهرة انسان كه محور اصلي فيلم را تشكيل مي دهد نمايانگر آرامش، هدفمندي و‌ درونگرايي است كه غم و شادي يا نمودي از گريه و خنده در او ديده نمي شود.

سه دختری در تمام فیلم با لباس ها و فرم های مختلف شاهد و نظاره گر هستند ، در واقع بیانگر بازنگری بشر به تاریخ زندگی خود است.

دود آتشفشان ودودي كه در مراسمات مذهبي وجود دارد نمادي از آميختگي زندگي انسانها و طبيعت در سرآغاز شكل گيري جهان و حاكي از پيوند ميان آرامش موجود در طبيعت با زندگي سنتي و قبيله اي جوامع اوليه است.

در ادامه كارگردان بدون در نظر گرفتن نقطة عطف معيني و تنها با تغيير ريتم موسيقي ظهور جوامع كشاورزي و سپس صنعتي را به تصوير مي كشد: قطع درختان، انفجار ديناميد، ساختمانهاي بلند و به هم چسبيده، هواپيما و كارخانه هاي بزرگ نشان از ظهور جامعة صنعتي دارند. در اين قسمت كارگردان با تمركز بر ژاپن به عنوان نماد تكنولوژي گرايي، سرعت حركت انسانها را بيش از حالت عادي نشان مي دهد. یکی از ماندگار ترین صحنه های فیلم ، صحنه ایست که راهبي در حالیکه زنگوله اي در دست دارد با طمأنينه وآهنگي آهسته تر از بقيه در جهت مخالف حركت مي كند و با صداي زنگش تلويحاً به انسانها نهيب مي زند و آنها را به زندگي توأم با معنويت دعوت مي كند.

يكي از زيباترين قسمتهاي فيلم مقايسة بين رفت وآمد گيج كنندة مردم در آسانسورها، چهار راه ها و پله ها با حركت بي اختيار و غير ارادي جوجه ها در ماشينهاي جوجه كشي است؛ حركت در مسيري يكسان به سوي مقصدي محتوم. اينجاست كه كارگردان فرياد بشريت را از مدرنیته شدن سريع و سرسام آوری كه او را از معنويت و حقانیت بشر دور ساخته، از حنجرة يك ژاپني با چهره اي ترسناك سر مي دهد.

در ادامة فيلم صحنه هاي تكان دهنده اي از فقر وبدبختي كه دامن بشريت را در اواخر قرن بيستم گرفته است مي بينيم. انسانهاي محتاجي كه در ميان زباله هاي حاصل از زندگي شهري همراه با حيوانات به دنبال مايحتاج زندگي و غذاي خودشان مي گردند(چیزی که متاسفانه هر روز در خیابانه شاهد آن هستیم). موسيقي فيلم در اينجا مرثيه اي براي سرنوشت محنت بار بشريت است. اما اين پايان كار نيست؛ صحنه هايي از آتش گرفتن چاههاي نفت كويت توجه بيننده را به مصيبتي عظيم تر يعني جنگ سوق مي دهد. اگرچه فيلم سعي دارد از مسائل سياسي و هر گونه رويكرد ايدئولوژيك به دور ماند اما تصاويري از جنايات خمن هاي سرخ در كامبوج را نيز نشان مي دهد؛ از جمله تصويري از صدها جمجمة انسان كه روي هم تلمبار گشته است. چهرة نظاميان در فيلم، چهره اي سرد غمگين و مبهم است. گويا به عقيدة كارگردان انسان تنها سوژة اين تحولّات و رويدادها و ناظر اين دگرگوني ها است. در واقع كارگردان انسانها را قربانيان اصلی روند مدرنيته و تخريب منابع سنتي و ديني آرامش دروني خود مي داند و البته به دنبال مقصر اين جريان نمي گردد. آنچه مسلّم است با پيشرفت مادي وصنعتي، آرامش وامنيت نه تنها براي حيوانات، جنگل و دريا بلكه براي انسانها نيز دست نيافتني تر گشته است.

در انتهاي فيلم به مانند آغاز آن صحنه اي از خورشيد گرفتگي نمايش داده مي شود و این صحنه استعاره از تاریکی است که در عین روز بودن چهان را فرا میگیرد. در صحنه هاي پاياني فيلم چهرة زني ايراني را مي بينيم كه چادر بر سر دارد و لبخند مي زند و همچنين طواف مسلمانان به دور كعبه نيز به تصوير كشيده مي شود. بدين ترتيب تلويحا‍‍‍ً بازگشت بشر به معنويت و دين نشان داده مي شود و که کنایه از دين و مظاهر سنتي ، به عنوان راه چاره ای برای انسان سرگشتة عصر مدرن است.(البته این فقط نظر کارگردان است و بس) چرا این راه چاره فقط در سطح شخص مناسب می باشد نه جامعه.

ما به هر آیین و فرهنگ و کشوری که در فیلم پا می گذاریم،موسیقی تصویر را برای ما ترجمه می کند و البته یکی از زیبایی های فیلم در این است که درهر صحنه سعی شده تا از موسیقی همان سرزمین و سازهای استفاده شود....
دیدن این فیلم را به علاقمندان موسیقی معنی گرا وفیلمهای خاص توصیه می کنم.
ادامه دارد ...در مطلب بعدی به بررسی موسیقی فیلم
BARAKA وگروه Dead can Dance
خواهم پرداخت .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر