۱۳۸۸ بهمن ۲۹, پنجشنبه

فلسفه ، ریاضیات - موسیقی و هارمونی - قسمت دوم



ضمن تشكر و سپاس از همه دوستاني كه لطف كردند و در بحث "فلسفه ، ریاضیات - موسیقی و هارمونی" شركت نمودند،در پاسخ به همه مباحثات انجام پذيرفته و كامنتهاي ارزشمندي كه عزيزان از خودشان به يادگار گذاشتند؛ شايسته ديدم در پستي جديد به ارائه پاسخي كلي به نظرات مطلب قبلي و در تكميل مباحث بپردازم:
(پيشنهاد ميكنم بدون ترس از قد و قواره مطلب آن را تا به انتها ادامه دهيد چون به نتايج جالبي رسيدم)


هندسه موسیقی

در بررسی تاریخ موسیقی ،در ابتدا نگاهی نه چندان گذرا ،به فرهنگ و فلسفه یونانی خواهیم داشت. این گام ضروری است چرا که تردیدی وجود ندارد كه اندیشه‌های فلاسفه یونانی ،در این امر تاثیرگذار بوده است.یونانیان معتقد بودند ، موسیقی حاوی کیفیتی اخلاقی است ؛ این اعتقاد ، احتمالا بدان معنی است که آنان از انواع گوناگون موسیقی حالات و مفاهیم ویژه ای را برداشت میکردند.
یونانیان دستگاه های زیادی را میشناختند ( در حدود شصت مد داشتند- که آهنگ وترتیب فواصل متفاوتی داشته است. و هردستگاه کیفیتی داشته که احساس ویژه ای را تداعی میکرده است.)
از نظر کیفی موسیقی یونانی بیشتر شبیه به موسیقی شرقی می بوده.
در یونان گاه نوازنده فلوت با کفش های چوبی در جلو نوازندگان می ایستاد و ضرباهنگ را حفظ میکرد.در برخی افسانه ها پیدایش سازهای زهی را به هرمس خدای یونانی نسبت میدهند که از پوست لاک پشت و گاوی که از آپولون میدزدد ،ساخته است. او از روده گاو سیمهایی میسازد و دوشاخ گاو را بجای دستان لاک پشت میگذارد وبدین ترتیب جعبه ساز را فراهم میکند و سیمها را به شاخ میبندد.

تاريخچه هارموني در موسيقي و نظريه اعداد

بررسی تاریخی موسیقی با فیثاغورث آغاز می‌شود. فیلسوف نام‌آوری كه 5 قرن قبل از از میلاد میزسته و از بنیانگذاران اولین انجمن فلسفی عرفانی در زندگی انسان است. فیثاغورثیان عدد را بخاطر هم‌آهنگی و نظم موجود در آن ؛ اساس ومبدأ همه چیز می‌پنداشتند و بر این عقیده بودند که تمام مفاهیم را به کمک آن می‌توان بیان نمود.گام‌ فیثاغورثی‌ در موسیقی‌، ‌ بر "نظریه‌ی‌ اعداد" و چرخه فواصل پنجم استوار بود.
فلسفه فیثاغورثیان در پیشرفت موسیقی یونانیان در رابطه با فواصل هارمونی و گام فیثاغورثی کمک شایانی میکند.همانطور که میدانید محور افكار و اعمال فیثاغورثیان ؛ تزكیه و تطهیر بوده است. آنها عوامل وصول تطهیر و تزكیه را، تمرین سكوت، موسیقی و مطالعه ریاضیات می‌دانستند. همنشینی موسیقی و ریاضیات در ذهنیت فیثاغورثیان، بابهای معرفتی مهمی را بر ذهن و روح بشر گشود و در این میان موسیقی كه نسبت بسیار گسترد‌ه‌ای با عدد و هندسه داشت، عاملی برای عروج و صعود روح و ادراك رقص و چرخ افلاك توسط فیثاغورثیان شد. فیثاغورثیان اولین كسانی بودند كه پی بردند می‌توان فواصل میان نتهای چنگ را با عدد بیان كرد. فیثاغورث همچنین میان سازواره‌ای موسیقایی و ریاضیات رابطه‌ای اساسی یافت. این كشف بسیار دقیق و روشن بود. هر گاه تك تار كشیده‌ای را به ارتعاش درآوریم یك نت اصلی ایجاد می‌كند. نتهایی كه با این نت سازواره‌ای دارند با تقسیم تار به عده كاملا درستی از اجزای آن به دست می‌آیند، درست به دو جزء، درست به سه جزء، درست به چهار جزء. الی آخر. اگر نقطه ساكن تار، یا گره، بر یكی از این نقاط مشخص قرار نگیرد، صداناساز است... فیثاغورث دریافته بود كه نواهایی كه به گوش خوشایند هستند با تقسیمات طول تمام تار بر اعداد درست مطابقت دارند. این كشف برای فیثاغورثیان نیرویی عرفانی داشت.

پیوستگی ریاضیات، فلسفه، هنر، الهیات و عرفان

تطابق میان طبیعت و عدد آنچنان قوی بود كه اینان متقاعد شده بودند كه نه تنها صداهای طبیعت، بلكه همه ابعاد ممیز آن نیز، باید اعدادی ساده و بیانگر سازواره‌ای باشند. مثلا فیثاغورث و پیروانش بر این عقیده بودند كه مدارهای اجرام فلكی را ( كه به تصور یونانیان روی كر‌ه های بلورین به دور زمین گردش می‌كنند) با ربط دادن آنها به فاصله‌های موسیقی می‌توان محاسه كرد. احساس آنها چنین بود كه همه نظامهای موجود در طبیعت موسیقایی‌اند : از دید آنها گردش چرخ، موسیقی افلاك بود. فیثاغورثیان زمین را كروی می‌دانستند و معتقد بودند «زمین نه تنها مركز جهان نیست بلكه خود و سیارات همراه با خورشید؛ گرد آتش مركزی یا «كانون جهان» كه با عدد یك، یكی گرفته می‌شد می‌گردند.»

تحلیل موسیقایی فیثاغورثیان در طول تاریخ مورد ستایش و در عین حال انتقاد برخی واقع شده است. لیكن اهمیت كار شان در كشف نقش مهم اعداد در موسیقی و حساب بسیار قابل توجه و غیر قابل انكار است. برتراندراسل در این مورد می‌گوید: «رابطه‌ای كه فیثاغورث میان موسیقی و حساب پدید آورد هنوز در اصطلاحات ریاضی «معدل هارمونیك »و «تصاعد هارمونیك»به جای مانده است.» همچنین راسل معتقد است نسبت قوی میان ریاضیات و حقیقت، منشأ اعتقادات عرفانی و عقلانی در حیات انسان شده است: »به نظر من بزرگترین منشأ اعتقاد به حقیقت كامل و ابدی و نیز اعتقاد به عالم معقول و نامحسوس همان ریاضیات است. نظریات عرفانی درباره نسبت زمان و ابدیت نیز به وسیله ریاضیات مطلق تقویت می شود. زیرا كه اشیای ریاضی مانند اعداد اگر اصولا واقعیتی داشته باشند، ابدی هستند و در بستر زمان قرار ندارند چنین اشیای ابدی را می‌توان افكار خدا پنداشت؛ نظر افلاطون كه می‌گوید خدا " مهندس" ‌است و عقیده سر جیمز جینز كه می‌گوید "خدا به علم حساب معتاد است" از این جا آب می‌خورد، دین تعقلی در برابر دین اشراقی، از زمان فیثاغورث و خاصه از زمان افلاطون تاكنون متأثر از ریاضیات و اسلوب ریاضی بوده است، تركیب ریاضیات و الهیات كه با فیثاغورث آغاز شد، در یونان و قرون وسطی و عصر جدید تا شخص كانت صفت مشخص فلسفه دینی شد. «
این پیوستگی و پیوند میان ریاضیات، فلسفه، هنر، الهیات و عرفان بعدها عامل بسیار مهمی در جهت گیری هنر و خصوصا"شکل گیری هنر اسلامی شد.

هندسه مقدس و ساختار موسیقی

افسانه ها نحوه ی دریافت چنگ دستی ارفنوس از اپولو را حکایت کرده اند. با نواختن جنگ دستی اش ارفنوس هارمونی هایی را تولید می کند که تمامی طبیعت با یکدیگردر صلح و صفا گره می خورند.

فیثاغورث از ساموس بر اساس الهامی از سنت ارفنوس علم موسیقی را با اولین ازمایش و تجربه ی فیزیک دنیا رابنیان نهاد.او با به صدا دراوردن تارهایی با طولهای مختلف, فیثاغورث نشان داد که ارتعاشاث صوتی طبیعتا در سکانسی از تمامی تن ها یا نت ها یی که در یک الگوی هفت گانه تکرار می شوند, ایجاد می شود.چیزی شبیه هفت رنگ رنگین کمان, اوکتا وتن های هفت گانه در حقیقت تمام مخلوقات, ماتریکس اواز فرکانس ها یی است که می تواند به صورت رنگ, صوت ,ماده و حالات شعوری تجربه شود.این رابطهء صوت, ماده و شعور و اگاهی از آنجاییکه شعور انسانی بر فضا و ماده جهان تاثیر گذاراست اهمیت میابد. همانطوری که فیزیکدان استانفورد ویلیام تیلر ثابت کرده است:"هدف ما جهت بخشی و ارزش دهی به طبیعت است."

من هم بر این باورم که این ماتریکس( قالب) خلقت, منتظر ماست تابا ارتعاشی هارمونیک جهان را به صورت شکل کامل و آرمانی اش در اوریم.

موسیقی و جامدات افلاطونی

جامدات افلاطونی, اشکال بنیادین هندسهء مقدس 5 شکل هندسی سه بعدی است که تمامی سطوح مشابه هستند و هر یک از جامدات افلاطونی یکی از 5 عنصر خلقت را به صورت زیرنشان می دهد

چهار وجهی--- اتش

مکعب --- خاک

هشت وجهی --- هوا

دوازده وجهی---اتر

بیست وجهی--- اب

این 5 جامد افلاطونی دارای حرکت کیمیاگری از عناصر و خود خلقت است. مقدمه یاد شده درباره قدرت روحانی با تجربه ای از این حقیقت آغاز میگردد : هلیوس نسبت های موسیقی و مقیاس ها ی مربوطه ی تن برای هر اشکال افلاطونی را شناسایی کرد. او حتی صفحه کلید خود را به فرکانسها ی خاص به منظور ایجاد تناسب دقیق تنظیم کرد. در طول برنامه هایش, او مقیاسها و هندسه هایی از هر شکل بدون نشان دادن به مستمعان خود که چه نوع هندسی او می نوازد, می نواخت. به هنگام نواختن آن ,همکارانی درهر قطعه بودند وسپس توصیف می کرد که کدام اشکال را تجربه کرده است. نتایج خارق العاده بودند. هر سه بعدی افلاطونی به طور صحیح درک, احساس و در طول هر یک از پنج تعمقات موسیقی مشاهده می شد. شاید این اولین تجربه در باره ی تشخیص قدرت انتقال موسیقی وپتانسیل آن به تنظیم خلقت بود. این دقیقا چیزی است که عارفان و دانشمندان قدیمی گذشته به ما گفته اند.

شکل انسانی , جهانی و دوازده وجهی

زمانی که میکل هلیوس پنج قطعه ی خود را نواخت ناخودآگاه دوازده وجهی مورد توجه قرار گرفت. این شکل می تواند برای نشان دادن ترتیب اسمان ها همچنین تعمق کامل بین بی نهایت و متناهی ,کره ومکعب مشاهده شود. با درک رابطه ما با دوازده وجهی می توانیم شاید مکان خود بین اواز اسمانی که خلقت است را حس کنیم.دوازده وجهی متشکل از دوازده سطح پنج ضلعی است (که هر وجه پنج ضلعی از دوازده وجه آن اول نمادی از مقدس پنج است ) و به " اتر" معروف است. با مد نظر قرار دادن این که دوازده وجه از سطوح پنج ضلعی ساخته می شود ,جالب توجه است که محققان فیزیک کوانتوم درامریکا و فرانسه اخیرا به این نتیجه رسیده اند که : مبنای محاسبات امواج ناشی از
Big Bang ،دوازده وجهی است. بعلاوه این حقیقت که پنج جامد سه بعدی و پنج عنصر بنیادین زندگی وجود دارد می توان نشان داد که کل نژاد انسانی در این نسبت ها ی بنیادی مقدس پیوند خورده اند. برای جسم فیزیکی با پاها و دستهای باز شده که به صورت ستاره ی پنج پر است ؛با قرارگیری نقطهء پنجم در بالای سر ،که هر یک از این نقاط نیز دوباره به عدد پنج مرتبط هستند: پنج انگشت در انتهای هر دست, پنج انگشت در انتهای هر پا و پنج حفره در صورت.به علاوه, ما همگی صاحب پنج حس دریافت فیزیکی هستیم. بنابراین نسبتهای طلایی جهان و بدن ما با هارمونی پنجگانهء موسیقی تنظیم شده اند. اگر بتوانیم انسان را هندسه ی ستاره ی پنج بر بدن انسان "پنج ضلعی " تصور کنیم-دوازده وجهی را جهان میابیم که در باطن در هر دو؛ نسبت مقدس و پتانسیل برای کمال هارمونی موجود است.(شايد آلبوم -دوازده رقص با خدايان اثر يان اندرسن كه در پست " فلوت زن يك پا " به آن اشاره داشتم هم از همين جا مشتق شده باشد. شايد...)
جهان و انسانیت هندسه ها را نشان می دهند،در حالیکه ما خودمان هندسه ء جهان را مجسم می کنیم.

فای و پنجگانه ی موسیقی

برای ادامه, ابتدا به شناخت این که ( پنتاگرم و گلدن مین) دقیقا با هم مرتبط هستند نیاز داریم. زیرا زوایای پنج ضلع ستاره ی پنج پر نسبت دقیق 1/618 نسبتی طلایی که در ریاضی به عنوان فای معروف است را دارند. پنج, دانگ موجود در موسیقی بسیار مقدس است و تاثیر هارمونی گذاری بسیاری بر روز و سیستم انرژی انسان دارد. آن اولین هارمونی است که, با نواختن تارها به صدا درمی اید و به نتها زیبا یی وزیر و بم می دهد. صدای مقدس ان,سالهاست که نماد سرود مذهبی کلیسای کا تولیک است . در حقیقت این موسیقی الهامی ترکیبی از موسیقی عصر جدید فرهنگهای قدیم است که در موسیقی پنجگانه ساخته می شود. ارتباط موسیقی و هندسه در اینجا به خوبی مشخص شده است. معماری و ساختار مقدس "موسیقی" ثابت است. این مطلب در بارهء ساختار بدن انسان نیز صدق میکند. فیثاغورث اولین فردی بود که دانگ پنجم را توصیف کرد که از لحاظ زیبایی فراگیر شده است . آن نماد اصلی هارمونی است که عالم صغیر و کلان جهان را در یک کل جدا ناپذیر کنارهم قرار می دهد. دانگ پنجم صوت زیبایی است که نحوه ی عملکرد جهان را نشان می دهد.و در ساختن نسبتهای "فای", در معماری و طراحی معابد و کلیسا ها، تاثیر پذیر از دانگهای موسیقی (که تناسبهای مقدس برمبنای آن پایه ریزی شده است ) می باشند.این تاثیرات که به عنوان تاثیرات قدرتمند ,تنظیم کننده تجربه شده اند؛ می توانند هنگامیکه فردی برای اولین بار وارد کلیسای گوتیک و یا معبد مصر باستان شود دریافت شود, واقع شدن در چنین فضایی، به ما در رسیدن به دیگر ابعاد شعور و اگاهی کمک می کند. این تجربه شبیه همان تجربه ای است که ما به هنگام گوش دادن به یک موسیقی مقدس احساس می کنیم.

دایره ی پنجگانه ها و چاکراها

با به کارگیری اصول ياد شده و حركت بسوي هارمونی های پنج گانه, ما به دایره ء پنج گانه ها می رسیم, یک سکانس موسیقی که دلالت بر روابط هارمونی سیستم انرژی انسان می کند. زیرا دایره و چرخه ی پنجگانه, سیستم چاکرا در بدن انسان را نشان می دهد. همانطور که می دانیم هر چاکرا, یک چرخه ی رسیدگی است. در اینجا همچنین خاطر نشان می شوم که هر چاکر در رنگ و صدا متشکل از اشكال ساده ی هندسی است. تن ها و رنگ های موسیقی که با چاکرها مرتبط هستندشامل :ريشه(قرمز), حلق(فیروزه), شکم(نارنجي), ابرو(نیلی), عقل(زرد), قلب(سبز) . ترکیب چاکرا ها که با به کار گیری چرخه پنجگانه ها که به دست می اوریم یک سیستم بسیار پیچیده تری از پیشرفت خطی قدیمی ارائه می دهد. همچنین شایان ذکر است که در سازگاری صوتی, ارتباطات بین هارمونی های چاکرا, تطابق قوی ما بین مباحث را بازگو می کنند.برای مثال در پیشرفت دایره ی پنجگانه ها, چاکرا ریشه ی(قرمز) مستقیما به چاکر حلق (زرد)مرتبط است.

دایره ی پنجگانه و سري فیبوناجی

در دایره ء پنجگانه ها روش دیگری را مشاهده می کنیم که در آن گام موسیقی به هندسه ی مقدس مرتبط است زیرا پیشرفت موسیقی دقیقا موازی با سري فیبوناجی است. همانطوری که می دانیم دنباله فیبوناجی با شماره ی یک اغاز می شود و با افزودن دو شماره ی قبلی ادامه می یابد. بنابراین شماره ی دوم در سري نیز یک است و سپس 2, 3, 5, 8, 13 , 21, 34, 55, 89 ,144 و....

و نمودار این سري( توالی) تقریبا با نمودار مارپیچی توالی طلایی مطابقت دارد . یکی محدود است و دیگری بی نهایت است فیبوناجی نشان داد که شاخ و برگ دادن و اشکال مارپیچی در طبیعت از قوانین یکنواخت مشابهی که در گام موسیقی یافت می شود پیروی می کنند زیرا سري آن به طور عددی تمامی دانگ ها یی که تار موسیقی را تشکیل می دهند را بیان می کنند.

افلاطون ,کاشف جامدات افلاطونی براین باور است که موسیقی قویترین تاثیرگذار زندگی است. او در رساله اش ایجاد و خلقت عددی جهان فیزیکی و روح( که به آن جان ميبخشد) را توصیف می کند. افلاطون از دانشجویانش خواست تا بناهای مقدس و باستان را با سرود مقدس با به کار گیری گروه های کر جاویدان به منظور اکو و انعکاس هارمونی های کر سماوی را فعال سازند. انقلاب افلاطون جهان را بسان یک موجودی توصیف می کند که با هشت دوک سره در هم تافته شبیه چرخ ریسندگی بزرگ با هشت بافنده ی زن که تار و پود در خلقت را نمایان می سازند نگه داشته میشود.
(خالي از لطف نيست اگر اينجا اشاره اي كوتاه داشته باشم به فيلم اكشن / فلسفي Wanted و دستگاه ريسندگي كه پيامها از عالمي ديگر از طريق آن به انجمن اخوت ارسال ميشد)هر یک از دوک سره شامل یک سیاره است. و در هر سیاره عالی مقامی قرار داردکه نت خاص خود را می خواند و رنگ ویزه ی خود را ساطع می کند. عارف و ستاره شناس معروف آلمانی کپلر در نظراتش بر روی پنج جامد افلاطونی, نسبت های هارمونی انها و نحوه ی ارتباط این اشکال با مدار های چرخشی و فرکانس های صوتی تاکید کرده است. او تن های موسیقی سیارات مجزا, گام های موسیقی حرکات چرخشی ،را یافته است همانطوری که Stephen Hawking ميگويد: کپلر حتی قادر به تعیین این که چهار نوع صدا در سیارات مشخص شده اند بود : سوپرانو, کنترالو, تنور و بمر.

در یافتن موسیقی جهان, کپلر نشان داد که اشکال زندگی بر روی زمین از اصول مشابه هارمونی پیروی می کند همانند اصولی که در ستارگان یافت می شود.

معابد صدا

غرب خود را با دانش مشابه با سنتي كه افلاطون پايه گذاري نمود ، در آغاز هزاره ی دوم خود را احيا ميكند. در طول این زمان, صد ها کلیسای گوتیک در سراسر اروپا ساخته شدند همگی از این دانش مبهم غربی الهام گرفته اند : همگی توسط طبقه ی عرفانی معروف به knights templar شناسایی شده اند. با شناسایی معبد سلیمان در اورشلیم گاو صندوق های فهرست ها و مصنوعات مخفی شناسایی شد ، این گنجينه اسناد شامل اصول علوم کیمیاگری ،ساختار ، هندسه ی مقدس, ورابطه ی انها با صوت ،ستاره شناسی و ژنتیک را توصیف می کند. آنچه در خرابه های مقدس باستان یافت شده است که شامل صندوق میثاق ,جام مقدس و راز های مربوط به مریم مجدلیه و اصل و نسب مقدس می باشد. (تئوري دن براون در راز داوينچي از اينجا نشآت ميپذيرد )با الهام از این موارد کلیساهای بزرگ گوتیک مانند:

Chartres, Notre Dame, Salisburg, St. Denis, Clung با استفاده از اصول هندسه ی مقدس و صوتی هارمونی طراحي و بنا شده اند.

تغییرات هزار ساله و اوازه خوانی

موسیقی و آواز مقدس همیشه با ما بوده است. اما افزایش محبوبیت آن در نقطه ی عطفي هزار ساله رخداده است. اين اوج گيري از آغاز هزاره ي اول مسیحیت و در طول دوره ی رونسانس ادامه يافته است . و امروزه, زمانی که ما به دنبال الگو جدید هستیم و کتاب خود را برای هزار سال بعد می نویسیم آواز خوانی نیز دوباره اهمیت خود را باز يافته است . ساختار مقدس به کار رفته در كلیساهای قرون وسطی مشخصه های خاص پژواک صدا را بازتاب می کنند که به طنین های ثابت کرهای جاویداني که توسط راهبان حفظ شده اند؛رسانا بوده اند. این کرها حداقل در سه محل حفظ شده اند.جالب است بدانيد اين سه محل مقدس از يكديگر به يك فاصله بوده اند و اينكه محل هاي اختصاصي آنها با طلوع آفتاب و نسبت هاي مقدس مطابقت دارد. همچنين محل هاي مقدس در فرهنگ هاي ديگر در رابطه هندسي با يكديگر قرار دارند و با موسيقي و آهنگ مقدس كه با جهان و فصل ها همگام شده حفظ شده اند.در فرهنگ معماري ايراني و اسلامي هم ميتوان به تكنيك استفاده شده در بنا هاي "عالي قاپو" و" مسجد جامع اصفهان" كه از شاهكارهاي شيخ بهايي در معماري انعكاس صدا هستند نام برد.

Cymatic

با آغاز علم جديد Cymatic، محققین آزمايشاتي را انجام دادند كه نشان مي داد پودرها، خميرها و مايعات ساكن كه با تن هاي خالص، شنود پذير بوده و روح مي‌گيرند، الگوهاي جرياني را شكل مي‌دهند كه تمامي آنچه در طبيعت، هنر و معماري يافت مي‌شود را منعكس مي‌كنند. كه رابطه اي بين صدا و شكل وجود دارد كه در حقيقت موضوع جهان، آشكار سازي فيزيكي ارتعاش است.

دكتر Emato از طريق تصوير برداري كريستال هاي آب نشان داد كه ارتباط هندسي بين تفكرات انساني و احساسات و شكل زيادي از مواد كه اطراف ما است، وجود دارد.
آبي كه Emato نشان داده با موسيقي دلنشين يا عشق بدست مي‌آيد و دستخوش تغييرات مولكولي به اشكال هندسي، زيبا و هارموني مي‌شود. عكس اين مطلب نيز اتفاق مي‌افتد: تفكر و احساس منفي يا ناآرام و پرسروصدا موجب بي نظمي و بي شكلي كريستال هاي آب مي‌شوند. اين ايده ها، بازتاب هاي مدرن از اصول ازلي شناخته شده در تمامي فرهنگ هاي بومي و باستاني مي باشند.

بطور خلاصه :

اكنون كه دريافتيم جهان بازتابي از ترانه ماست.
وظيفه ما سرودن زيبايي براي داشتن جهاني زيباست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر